دوران کودکی

امروز میخوام مختصری از بچگی خودم بگم :

من 24/12/1367 در تهران بدنیا اومدم و تک فرزند خانواده هستم .

 تا اونجا که یادمه بچگیام چون خیلی لپـــــــو بودم همه لپــمو میکشیدن یا همش ماچم میکردن . بچه خیلی آرومی بودم و شیطنت زیادی نداشتم ، ولی بعضی وقتا که میخواستم یه بچه دیگه رو بزنم با آب زیر کاهی اینکارو میکردم که کسی نبینه .از بچگی همیشه میخندیدم ، کم پیش میاد که نخندم . بچه ای بودم که از همه چی ایراد میگرفت ،وقتی میخواستیم بریم مهمونی باید نیم ساعت همه منتظر من میشدن که بهونه های الکیم تموم شه . مثلا جوراب میخواستم بپوشم میگفتم پامو اذیت میکنه یا این تو این لباس راحت نیستم ؛ تو غذا خوردن که خیلی بدتر بودم ، همه چی رو دوست نداشتم .خلاصه کلی مامان بابارو اذیت میکردیم. یادمه که پدر بزرگم هر وقت منو میدید یه اسکناس 20 تومنی پول تو جیبی بهم میداد البته این روند پول تو جیبی هنوز ادامه داره چون هنوزم پدر بزرگم بهم پول تو جیبی میده ، نه فقط به من به همه ی نوه ها. ولی بجای 20 تومنی دو هزار تومنی میده !!!! ما هم با این قدو هیکل هر دفعه شرمنده میشیم . خیلی خاطره هست ولی فکر کنم تا همینجا کافی باشه .

کاش میشد که آدم برگرده به عقب دوران بچگی خودشو ببینه .

 

بقیه عکسها در ادامه مطلب موجود میباشند

ادامه نوشته

آخرین روز کاردانی در تاکستان

آخرین هفته دانشگاه هم تموم شد و با تاکستان خداحافظی کردیم . روز آخر واسه هممون خیلی سخت بود ، بچه ها گریشون گرفته بود،شاید دیگه همدیگرو نبینیم مخصوصا تو اون محیط . تازه داشتیم با هم خوش میگذروندیم . هیچی نشده 2 سال گذشت ، 2 سال از بهترین و پر خاطره ترین روزای عمرمون . به من که شخصا خیلی خوش گذشت ، بنظرم دانشگاه توی یه شهر دیگه خیلی بیشتر از شهر خود آدم مزه میده ! به ما که اینطور بود .

 

من و علی

به نظر شما استاد کریمی کدومیک از افراد زیره ؟

استاد کریمی و دانشجویان

بروبچ

رفقا